لوگو
  • روی جلد
  • آرشیو مجله
  • مقالات
  • برنامه تلویزیونی
  • درباره ما
  • تماس با ما
Menu
  • روی جلد
  • آرشیو مجله
  • مقالات
  • برنامه تلویزیونی
  • درباره ما
  • تماس با ما
aparat
Telegram Instagram
صفحه اصلی›آرشیو مجله 13-14›هیتلرِ درونت را بُکش!

هیتلرِ درونت را بُکش!

نگاهی به فیلم «جوج رابیت»
دسته‌بندی: آرشیو مجله 13-14 نقد و ریویو

مریم ساعتچی



اشتراک‌گذاری

آدرس کوتاه: BTSMag.ir?p=1654

پاسخ دادن لغو پاسخ

دسته‌بندی:
آرشیو مجله 13-14نقد و ریویو

مریم ساعتچی



 

سیرِ تحول و گذارِ «جوجو»، از پسربچه‌ی ترسوی ابتدای فیلم، تا پسربچه‌ی قدرتمند و آسیب دیده‌ی انتها، در تقاطع با وجوهِ کُمیکِ فیلم، نسبتا باور پذیر و البته قابل پیش بینی است. در این میان نکته‌ی سوال برانگیز، نه ابتدای جذاب و درخشان و نه انتهای شکوهمند و دلنشین، بلکه تنه‌ی میانی فیلم است. تنه‌ای که با حضورِ دخترِ بیگانه‌ی یهودی در خانه‌ی جوجو و مادرش گره خورده است. مشکلِ تنه‌ی میانی فیلم، نه عدم جذابیت و تهی بودن، بلکه ازدیادِ ایده‌هاست. حضورِ دختر به عنوان ایده‌ی اصلی در کنارِ ایده‌ی فقدانِ پدر، رفتارهای عجیب مادر، نوشتنِ کتابِ شناختِ یهودی‌ها، ارتباط با مرکزِ آموزشِ نازی‌ها، دوستِ چاقِ جوجو، آسیب دیدگیِ پا و.. علی رغمِ آنچه ممکن است در ظاهر به نظر برسد، نمی‌توانند رابطه‌ای ارگانیک باهم برقرار کنند و شبیه به جزیره‌هایی دور از هم در فیلمنامه حضور دارند.

 

انتظار برای بحرانی شدنِ رابطه‌ی میانِ جوجو و مادرش – که می‌توانست وقایعِ جذابی را در فیلمنامه رقم بزند – در نهایت نیز با اعدامِ ناگهانی مادر، نافرجام باقی می‌ماند. نقطه‌ی اوجِ پرده‌ی میانی فیلم نیز که حضور نازی‌ها برای تفتیشِ خانه‌ و تبدیلِ دخترِ یهودی به خواهرِ جوجو است نیز خیلی دیر فرا می‌رسد و خیلی زود حل و فصل می‌شود. در این میان حضورِ کاپیتان کِلِنزِندُرف نیز با توجه به کُنشِ پایانی‌اش برای نجاتِ جوجو، آنچنان که باید پرداختِ درستی پیدا نمی‌کند. نه رابطه‌اش با مادرِ جوجو برای مخاطب واکاوی می‌شود نه رابطه‌اش با خودِ جوجو.

 

اما مهمترین عنصرِ فیلمنامه، هیتلرِ درونِ ذهنِ جوجو است که گاه و بیگاه ظاهر شده و با جوجو ارتباط برقرار می‌کند. این ارتباط قرار است بارِ اصلی کُمدی فیلم را با دیالوگ‌های سریع و رفت و برگشتی به دوش بگیرد. سوای تاثیر هیتلر در وجوهِ کمیکِ فیلمنامه که قابل چشم پوشی نیست، مساله اصلی اینجاست که محرکِ جوجو برای اینکه تازی باشد کیست؟ تبلیغاتِ دستگاه هیتلر، کاپیتان یا هیتلری که درونِ جوجو وجود دارد؟ پر واضح است که مطابق با گرامر فیلمنامه، قرار است اینطور به مخاطب القا شود که جوجو، تحتِ تاثیر هیتلر خودساخته‌ی خود است و از او الهام می‌گیرد؛ اما عملا چنین اتفاقی روی نمی‌دهد. جوجو در اکثریت قریب به اتفاق موارد، از آدولف، حرف شنوی ندارد و یا آدولف آنقدر سرگرمِ کمدی پردازی می‌شود که یادش می‌رود باید جوجو را ترغیب به انجام اعمال شیطانی و پیش روی در آن بکند. علاوه بر این در لایه‌ی روابطِ فیلمنامه نیز، رابطه‌ای قابل فهم و موثر بین شخصیتِ جوجو و آدولف برقرار نشده است، مشخص نیست آنها در جهانِ ذهنی جوجو، با هم دوست‌اند یا مرید و مُراد. فیلمنامه به ما می‌گوید، اولی و دومی با هم جوابِ صحیح‌اند، کما اینکه جوجو در کمپِ آموزش، به دوستش می‌گوید، آدولف دوستِ اولش است و از طرفی او آرزو دارد، آنقدر پیشرفت کند که محافظِ شخصی آدولف باشد. با توجه به این نکات که در پوسته‌ی رابطه‌ی آدولف هیتلر و جوجو وجود دارند، انتظار می‌رود که در هسته‌ی روابطِ آنها، با توجه به وقایعی که روی می‌دهند، تنش ایجاد شده و اوج و فرود داشته باشد، اما اینگونه نیست. رابطه‌ی هیتلر و جوجو با یک منحنی تقریبا ثابت از ابتدای فیلم تا جایی که جوجو به یکباره و بدونِ هیچ پیش زمینه و سلسله دلایلِ قانع کننده، هیتلر را از پنجره به بیرون پرت می‌کند، بدون تغییر باقی می‌ماند.

 

نکته‌ی قابل بحثِ دیگر اما، رهنمودیست که فیلم قصد دارد به مخاطب القا کند اما در پرداخت و ارائه‌ی آن ناموفق است. قرار است مخاطب از اینکه جوجو به عنوان یک کودکِ معصوم و بی گناه این چنین شستشوی مغزی شده است، منزجر شده و بفهمد، هرکسی باید هیتلرِ درونش را از پنجره به بیرون پرت کند تا انسانی عادی شده و مطابق با سلیقه‌ی اعضای آکادمی با یهودی‌های مظلومِ تصویر شده آشتی و زندگی کند؛

اما این مهم چگونه قرار است روی دهد؟ هیچ. چنین اتفاقی نمی‌افتد، زیرا فیلم نامه از زیرِ بارِ اینکه توضیح دهد، چگونه جوجو به چنین انسانی تبدیل شده شانی خالی می‌کند و علاوه بر این نمی‌تواند سیرِ تحول و دگرگونی او را از منظرِ تغییر عقایدِ فاشیستی تببین کند. دو کاتالیزورِ تغییرِ بی منطقِ جوجو، عشق به دخترِ یهودی و مرگِ ناگهانی مادر است و نه دیگر هیچ. اما موردِ سوم ولی پنهانِ دیگری هم وجود دارد که سوال برانیگز است، اینکه فیلم به مخاطب می‌گوید، آدم‌ها، اعم از کاپیتان، دوستِ چاقِ جوجو و البته خودِ جوجو، نمی‌توانند در زمانه‌ی حیاتِ هیتلر، اعتقادشان به او را از بین ببرند، بلکه فقط وقتی این مهم، میسر می‌شود که هیتلر، خودش را کشته باشد. با این حال، فیلم اصرار دارد به ما بگوید هیتلر درونت را بکش. اما نمی‌گوید کدام هیتلر، چگونه و کِی.

 

 

تیر 11, 1399

نقد سینما در شبکه‌های اجتماعی

Telegram Instagram Envelope

مجله هنری نقد سینما

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطر آنچنان که لازم است.